ناگوار و نامطبوع گردیدن: کنون گران شدم و سرد و نانورد شدم از آن سبب که به خیری همی بپوشم ورد. کسائی. از بس که سر به خانه هر کس فروکند سرد و گران و بی مزه شد میهمان برف. کمال الدین اسماعیل. ، سنگین شدن سر پس ازنشئه شراب. خمارآلودگی: چو شد نوش خورده شتاب آمدش گران شد سرش رای خواب آمدش. فردوسی. ، کنایه است از نزدیک شدن وضع حمل: بر آن نیز بگذشت یکچند روز گران شد فرنگیس گیتی فروز. فردوسی
ناگوار و نامطبوع گردیدن: کنون گران شدم و سرد و نانورد شدم از آن سبب که به خیری همی بپوشم ورد. کسائی. از بس که سر به خانه هر کس فروکند سرد و گران و بی مزه شد میهمان برف. کمال الدین اسماعیل. ، سنگین شدن سر پس ازنشئه شراب. خمارآلودگی: چو شد نوش خورده شتاب آمدش گران شد سرش رای خواب آمدش. فردوسی. ، کنایه است از نزدیک شدن وضع حمل: بر آن نیز بگذشت یکچند روز گران شد فرنگیس گیتی فروز. فردوسی
بزرگ چشم. (منتهی الارب). علی (بن ابیطالب) مردی بود معتدل قامت ضخم شکم سخت عظیم، سپید، سر و ریش بزرگ داشت چنانکه همه سینه بپوشانیدی و گران چشم بود، اما نیکوروی بود و با هیئت و موی بسیار بود بر سینۀ وی. (مجمل التواریخ و القصص) ، بدچشم. (ناظم الاطباء) ، مرادف ستورچشم. (آنندراج)
بزرگ چشم. (منتهی الارب). علی (بن ابیطالب) مردی بود معتدل قامت ضخم شکم سخت عظیم، سپید، سر و ریش بزرگ داشت چنانکه همه سینه بپوشانیدی و گران چشم بود، اما نیکوروی بود و با هیئت و موی بسیار بود بر سینۀ وی. (مجمل التواریخ و القصص) ، بدچشم. (ناظم الاطباء) ، مرادف ستورچشم. (آنندراج)
بزرگ شکم. (ناظم الاطباء). بزرگ شکم. شکم گنده. بطین. بطن. مبطان. منفوخ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مجوف. طحامر، اعجز. (منتهی الارب). رجوع به شکم و کلان شود
بزرگ شکم. (ناظم الاطباء). بزرگ شکم. شکم گنده. بطین. بطن. مبطان. منفوخ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مجوف. طحامر، اعجز. (منتهی الارب). رجوع به شکم و کلان شود
سنگین شدن وزین گشتن، یا گران شدن رکاب. فشار آمدن بر رکاب تا مرکوب تند رود، بشتاب رفتن، یا گران شدن سر. سرگران شدن تکبر ورزیدن، یاگران شدن سر از خواب. بخواب رفتن: زضعف تن شده ام آن چنان که گر بمثل گران شود سرم از خواب بشکند کمرم. (جامی) یا گران شدن عنان. کشیده شدن عنان اسب برای متوقف ساختن آن، دارای بهای زیاد شدن مقابل ارزان شدن
سنگین شدن وزین گشتن، یا گران شدن رکاب. فشار آمدن بر رکاب تا مرکوب تند رود، بشتاب رفتن، یا گران شدن سر. سرگران شدن تکبر ورزیدن، یاگران شدن سر از خواب. بخواب رفتن: زضعف تن شده ام آن چنان که گر بمثل گران شود سرم از خواب بشکند کمرم. (جامی) یا گران شدن عنان. کشیده شدن عنان اسب برای متوقف ساختن آن، دارای بهای زیاد شدن مقابل ارزان شدن